آولین زلزله!
عشق کوچیک مامان! درست چند دقیقه قبل بین دو نماز اساسی شیطونی کردی و من در اوج ناباوری دیدم شکمم چند باری تکون خیلی شدید خورد! خیلییییییییییییی ذوق کردم! چند دفعه دیگه هم تکرار شد! هر چی با بابایی تماس گرفتم جواب ندادند! میخواستم ایشون رو هم تو این شادیم شریک کنم! هر چند حالم امروز زیاد روبراه نیست پسرم...